محمود محمود ، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
رضارضا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره
یاسینیاسین، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

خمبل و فنقول و فسقل

همکاری برادران

(محمود کلاس اول، رضا 3ساله، یاسین 6ماهه) برادران، زدن تو کار نامه نگاری و ارسال نقاشی برای اطرافیان برادر کوچیکه(رضا)، نقاشی میکشه، برادر بزرگه(محمود) -که هنوز تمام حروف رو یاد نگرفته- نام و نشانی مینویسه           خیلی خیلی برام جالب بود. چون هیچ کس به رضا نقاشی یاد نداده. خودش یاد گرفته. همونطور که خودش رنگها و اعداد و حیوانات و حتی سوره توحید و... خیلی چیزای دیگه رو بدون آموزش یاد گرفت. این از مزایای خواهر یا برادر بزرگتر داشتنه. ...
21 ارديبهشت 1395

هدیه ی پسر باسواد

(محمود: کلاس اول) همیشه دلم قیلی ویلی میرفت برا دریافت همچین هدیه ای. به محمود میگم: خیلی خوشحالم که پسرم باسواد شده و میتونه همچین هدیه ی با ارزشی بهم بده. میگه: باید از خانوم زمانی(معلمشون) تشکر کنی که  بهم نوشتن یاد داد. (این قدرشناسیش منو کششششته) اینو با لب تاب، برنامه ی پینت، طراحی کرده. نسخه ی دستیشم بهم داده. ...
16 ارديبهشت 1395

شب آرزوها

(محمود کلاس اول، رضا 3ساله، یاسین 9ماهه) امسال لیله الرغائب، سمنان بودیم. مهمون داشتیم. آخر شب با خودم گفتم: اعمال خاص این شب که هیچی، من نمازمم برسم بخونم، شاهکار کردم. حداقل آرزو بکنم -حالا که امشب شب آرزوهاست- اومدم فکر کنم که چه آرزویی بکنم، همونموقع، یاسین گریه کرد ، همزمان رضا اومد گفت مامان دستشویی دارم ، محمود هم اومد گفت بیا تابم بده . هیچی دیگه اونشب حتی نرسیدم آرزویی داشته باشم ! ولی فرداش که فکر میکردم، به خدا گفتم: خدایا ممنونم که آرزوهامو، پیش از خواستن، اجابت کردی. آرزوی من همین چیزهاییه که دارم. امیدوارم قدردان باشم. ...
16 ارديبهشت 1395
1